دو ماه بعد از برگزاری چهارمین انتخابات اسراییل در دو سال گذشته، عاقبت یک ائتلاف از گروهها و جناحهای مختلف و نامتجانس توانستند برای برکنار کردن بنیامین نتانیاهو از قدرت بعد از 12 سال نخستوزیری متوالی و 15 سال حضور در راس قدرت، به توافق برسند. احمد دستمالچیان، سفیر پیشین ایران در لبنان معتقد است که کابینه جدید بسیار شکننده و ناپایدار است و بعید است که بتواند مدتی طولانی در برابر بحران متعدد سیاسی و اجتماعی گریبانگیر رژیم اشغالگر سرزمین فلسطین دوام بیاورد. به اعتقاد دستمالچیان امریکاییها فشار زیادی به کابینه جدید برای از سرگیری مذاکرات وارد خواهند کرد و در صورت اجتناب گروههای راستگرای اسراییلی، بار دیگر شاهد برگزاری انتخابات پنجم، اینبار با محوریت از سرگیری مذاکرات اسراییلی-فلسطینی است. در ادامه متن کامل گفتوگوی «اعتماد» را با احمد دستمالچیان، سفیر پیشین ایران در لبنان مطالعه میکنید.
آیا با تغییر دولت در اسراییل در رویکردهای سیاسی این رژیم شاهد تغییرات عمدهای خواهیم بود یا نه؟ سالهای درازی است که رژیم صهیونیستی دست به گریبان نزاعها و تنشهای درونی خودش است و بحرانها تنشهای سیاسی عمیقی جامعه رژیم صهیونیستی را فراگرفته است. اعم از اختلافات سیاسی و اجتماعی مردم هم از این سیاست ناراضی هستند و بر خلاف عرف معمول در پایتخت رژیم صهیونیستی به دلیل اختلافات گستردهای که است، تظاهرات راه افتاده است. در پی انتخابات دو سال گذشته گروههای سیاسی این رژیم از تشکیل یک کابینه باز ماندند و امروز هم که کابینه جدید تشکیل شده، شاهد یک کابینه ائتلاف ضعیف است که تنها با اختلاف یک رای پیروز شد. طبیعی است که این کابینه، کابینه پایدار و مستحکمی نیست. هر آن ممکن است ائتلاف موسوم به تغییر حاکم در این رژیم از هم فروبپاشد، به ویژه اینکه یکی از ستونهای این ائتلاف، حزب افراطگرای یمیناست که رهبر آن نفتالی بنت به سیاستهای افراطی، بدعهدی و ستیزهجویی با دیگر سیاستمداران مشهور است.
در عین حال شرایط منطقه و جهان به رژیم صهیونیستی اجازه نمیدهد که اقدامات تند و خشنی انجام دهد که بتواند بر سر حکومت باقی بماند و بهانه جنگ را برای ابقای خودش بیاورد. همانطور که در جنگ اخیر غزه شاهد بودیم، برای نخستینبار کشورهای غربی حمایت شدیدی از رژیم صهیونیستی انجام ندادند و برای نخستینبار شاهد بودیم که افکار عمومی غرب بهشدت علیه رفتار اسراییل برانگیخته و به دولتها فشار آوردند که نباید از سیاستهای وحشیانه حمایت شود. برای نخستینبار در بسیاری از کشورهایی که دولتهای حامی رژیم صهیونیستی در آن حاکم هستند، شهروندان و نمایندگان پارلمانها از نمایندگان خودشان مطالبه کردند که چرا پول و مالیاتهای شهروندان باید صرف حمایت تسلیحاتی و سیاسی از رژیم صهیونیستی شود. به دلیل همین اعتراضات و انتقادات در کشورهای مختلف، جامعه جهانی اجازه اقدامات خشن و تند را به رژیم صهیونیستی نمیدهد. به این دلیل که کابینه جدید هم یک کابینه ستیزهجو، افراطی و تندرو است در یک تناقض رفتاری گیر خواهد کرد و مشکلات عدیدهای در آینده مقابل آن قرار دارد.
بعد از انتخابات کابینه موسوم به کابینه تغییر، سرنوشت نتانیاهو بعد از 12 سال حکومت مستمر چگونه خواهد بود؟ سیاستمداران جدید اسراییل حتما با هدف خارج کردن همیشگی نتانیاهو از دایره حاکمیت، مساله دادگاه رسیدگی به جرایم فساد و ارتشای او را به جدیت دنبال میکنند. نتانیاهو در پیچ و خم دادگاه گرفتار خواهد شد و دیگر نمیتواند به عنوان یک رقیب سیاسی جدی به عرضه حاکمیت اسراییل بازگردد. بنیامین نتانیاهو، در دوران حاکمیتش به دلیل شخصیت کاریزماتیکی که داشت، میتوانست از نفوذ سیاسی و اجتماعی خود استفاده کند و به نوعی اجازه نمیداد کار به جاهای باریک بکشد و بحرانهای تهدیدکننده موجودیت اسراییل تشدید شود. اما این کابینه رنگارنگ و شکننده، توانایی مقابله با بحرانها مختلف پیش روی رژیم را ندارد.
دیدیم که بحران موشکباران مقاومت در نبرد اخیر و حمله موشکی قبلی به تاسیسات هستهای دیمونا، باعث شد که نتانیاهو با آن همه سابقه و شهرت از کار برکنار شود، حالا در این کابینه بسیار ضعیفتر از جناحها و رویکردهای متفاوت و بعضا متضاد، در برابر بحرانهایی بسیاری کوچکتر از این هم دچار آسیب خواهد بود. من معتقدم که مشکلات و بحرانهای داخلی اجتماعی و سیاسی اسراییل استمرار پیدا خواهد کرد و نمیتواند از ثبات و پایداری برخوردار باشد.
تا پیش از این حزب کارگر به عنوان یک حزب چپگرای میانهرو در نظام سیاسی رژیم اشغالگر سرزمین فلسطین، با ساز و کارهایی مانند مذاکرات سازش و طرحهایی همچون صلح در برابر زمین همراهی میکرد، اما این روزها احزاب چپگرا دست بالا 10 درصد از پارلمان رژیم را در اختیار دارند و به نظر نمیرسد که راستگراهای میانه و افراطی حاکم هم تمایلی به گفتوگو با مذاکره برای حل مناقشه فلسطین داشته باشند. به اعتقاد شما، سرنوشت راهکارها و مکانیسمهای سیاسی و دیپلماتیکی که از سوی اروپا، سازمان ملل متحد و ایالات متحده امریکا برای حل مساله فلسطین پیشنهاد میشود در دوره جدید به کجا خواهد رسید؟
دولت جو بایدن در امریکا بسیار به رژیم صهیونیستی فشار میآورد که این رژیم بار دیگر به مذاکرات فلسطینی-اسراییلی بازگردند. این سیاست درست بر خلاف سیاست دولت پیشین ایالات متحده امریکا است که کاملا خواهان فشار به فلسطینیان برای پذیرش خواستههای یکجانبه اشغالگران اسراییلی بود. دولت جدید امریکا معتقد است که هر اندازه حرکتهای افراطی در منطقه دامن زده شود به ضرر منافع امریکا و متحدانش خواهد بود. زمانی که رژیمهای افراطی متحد امریکا در منطقه و اسراییل، گروهک تروریستی داعش را برای کنار زدن جنبشهای اصیل اسلامی و مقاومت در منطقه تاسیس کردند، نهایتا متوجه شدند که چنین اقداماتی خشونتبار و تندروانهای عمدتا به منافع خودشان آسیب خواهد زد. تجربه آسیبهای داعش به منافع امریکا و متحدانش، نشان داد که این کشورها دیگر اجازه نخواهند داد رژیم صهیونیستی به رویکردهای خشونتگرا، تروریستی و تشنجزای خود بازگردد. به علاوه اینکه درگیریهای اخیر در سرزمینهای اشغالی نشان داد ساختار نظامی و توان دفاعی رژیم صهیونیستی به شکل چشمگیری تحلیل رفته و نمیتواند از خودش دفاع کند. اقدامهای تندروانه و اجتناب از گفتوگو و دیپلماسی، عواقب جبرانناپذیری برای رژیم صهیونیستی در برخواهد داشت و در نهایت هم تجربه نشان داده است که به نفع گروههای اسلامگرای اصیل و گروههای مقاومت منطقه تمام خواهد شد. سومین مورد این است که با قدرت گرفتن بیش از پیش گروههای مقاومت فلسطینی به ویژه با کسب تجربیات بیشتر در جنگ با اسراییل و موفقیتهایی که باعث استقبال بیشتر شهروندان فلسطینی و عربهای منطقه از آنها میشود، جایگاه تشکیلات خودگردان فلسطینی و سازمان آزادیبخش که طرف مورد نظر امریکا در مذاکرات سیاسی است به شدت تضعیف خواهد شد. با توجه به این عوامل، دولت امریکا به این نتیجه رسیده است که بهترین راه مدیریت بحران در فلسطین این است که میز مذاکرات سازش دوباره چیده شود و اینکه گروههای کندرو و ضعیفی مانند محمود عباس و تشکیلات خودگردان میداندار نمایندگی از ملت فلسطین باشند بهتر از این است که گروههای اسلامگرا صحنهگردان مقاومت فلسطین شوند. کابینه جدید رژیم صهیونیستی اگر بخواهد از خواست امریکا برای از سرگیری مذاکرات خودداری کند، به سرعت با شکست و فروپاشی مواجه و انتخابات جدیدی در سرزمینهای اشغالی برگزار میشود که محور و هدف اصلی آن تشکیل دولتی خواهد بود که آمادگی گفتوگو و مذاکره با فلسطینیان داشته باشد.
شرایط نشان میدهد که آینده مبهمی در انتظار این رژیم است و رژیم صهیونیستی بیش از هر زمان دیگری بدون اینکه ابتکاری داشته باشد، فرو خواهد رفت.
فکر میکنید جنگ 11 روزه یا به قولی 12 روزه اخیر در غزه، چه تاثیری بر تحولات جاری در سرزمینهای اشغالی داشت؟ انتفاضه اخیر فلسطینیان - علاوه بر برتری نظامی و تاکتیکهای نوین مقاومتی که از خود نشان داد - دو ویژگی بسیار ممتاز داشت که کمتر در خیزشهای پیشین فلسطینی نمود داشت. در انتقاضه اخیر، اعراب ساکن مناطق اشغالی 1948 که در رسانههای غربی از آنها عرب- اسراییلی یاد میشود، آوارگان ساکن اردوگاههای کشورهای پیرامون سرزمینهای فلسطینی، ساکنان کرانه باختری رود اردن و شهروندان نوار غزه، اتحاد بیسابقهای را میان خود نشان دادند. این اتحاد نشان میدهد که یک بیداری و هوشیاری فراگیر در میان فلسطینیان، حتی در میان آنان که دهههاست تحت حاکمیت اسراییل و در جوامع مشترک با آنان زندگی میکنند و نوعی همبستگی عاطفی و احساسی فراگیر برای احیای آرمان فلسطین ایجاد شده است. شهروندان عرب ساکن سرزمینهای 1948 حتی وارد برخی اقدامات تشکیلاتی و گروهی شدند و توانستند در یک اقدام مشترک گروهی در عرض چند ساعت شهر اللد را که بزرگترین فرودگاه بینالمللی اسراییل در آن واقع شده است را تصرف کنند.
یکی دیگر از ویژگیهای خیزش اخیر فلسطینیها، حمایت گسترده و اعتراض افکار عمومی در غرب نسبت به اسراییل بود. سابقه نداشت که مردم در اروپا و امریکا به این شکل گسترده به خیابانها بریزند و در راستای حمایت از مظلومیت فلسطینیان و اظهار نفرت از عملکرد اسراییل وارد عمل شوند. در بسیاری از کشورهای اروپایی و غربی شاهد بودیم که قشر بزرگی از جامعه و نمایندگان پارلمان حاکمان کشورهایشان را به دلیل حمایتهای بیدریغ از جنایات اسراییل مورد عتاب و خطاب قرار دادند. در بسیاری از این کشورها، حاکمان برای اینکه بار دیگر بتوانند در مقامهای خود انتخاب شوند باید افکار عمومی را راضی نگه دارند و به این اعتراضها و انتقادها توجه کنند و این مساله باعث خواهد شد که تکیه اسراییل به حمایتهای بیدریغ برخی از این کشورها از گذشته کمتر خواهد شد.
در رسانهها به این نکته کمتر توجه شده است که بعد از دههها هزینه و تبلیغات از سوی رژیم صهیونیستی برای عربهراسی، فلسطینیستیزی و اتهامزنی به شهروندان فلسطین در کنار تبلیغ برای اسراییل به عنوان یک حاکمیت دموکراتیک و مدرن، وضعیت کاملا در حال تغییر است و بیداری و هوشیاری جهانی نسبت به اقدامات این رژیم روز به روز در حال گستردهتر شدن است.
به اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی 1948 اشاره کردید، آیا تصور میکنید که حمایت فهرست مشترک عربی با چهار نماینده در کنست از دولت جدید، با انگیزهای خاص انجام شده است یا میتوان آن را به نوعی خیانت به آرمان فلسطینیانی دانست که مشارکت در کابینه اسراییل را نوعی مشارکت در اشغالگری سرزمینشان میدانند؟ من تصور نمیکنم که اقدام فهرست مشترک عربی را بتوان خیانت به آرمان عربی تصور کرد، بلکه بر عکس حضور کتله عربی در این کابینه یک اقدام هوشمندانه و کلیدی است که هر لحظه اراده کنند که از ائتلاف خارج شوند، باعث فروپاشی کابینه میشوند. این اقدام هوشمندانه باعث میشود که کابینه جدید مجبور باشد برای بقای خود رضایت طرفهای عربی را تا جایی که میتواند حفظ کند و از این طریق خواستههای طرفهای عربی به کابینه جدید دیکته شود.
به هیچوجه نمیتوان اقدام گروههای عربی را خیانت تصور کرد، سالیان درازی است که این جمعیت عرب ساکن مناطق اشغالی 1948 در میان صهیونیستها حضور دارند و در ساختار سیاسی و اجتماعی آنها ترکیب شدهاند. حضور این نیروها در کنست رژیم صهیونیستی، یک اهرم برای اعراب و فلسطینیان است، هر چند که به دلیل تبعیضها و فشارها اهرمی بسیار ضعیف و کماثر محسوب میشود. حضور این گروه یک اقدام تاکتیکی است که بسیار مهم و اثرگذار است.
تمام حاکمان کنونی اسراییل، از راست و چپ، افراطی و به اصطلاح میانهرو، یکصدا ایران را عامل همه مشکلات خود توصیف میکنند و یکسره از تهدید ایران برای موجودیت خودشان سخن میگویند، فکر میکنید تحول جدید در دولتها در سیاست و رویکرد اسراییل در قبال ایران تغییری ایجاد میکند؟ تغییر کابینه ممکن است تا اندازهای در تلورانس تغییراتی ایجاد کند، اما حقیقت این است که جمهوری اسلامی ایران به شکل بنیادین، اسراییل را یک رژیم جعلی، متجاوز و اشغالگر میداند. به همین دلیل هم رژیم صهیونیستی دشمن اصلی خود را ایران میداند و اطمینان دارد که ایران در عرصه مبارزه با این رژیم کاملا جدی است. به نظر من رویکرد ایران صحیح است و باید همینگونه باقی بماند، چراکه رژیم اشغالگر سرزمین فلسطین یک رژیم اشغالگر است و هر کدام از نظامهای اسلامی اصیل در منطقه را به نابودی کشید. فراموش نکنیم که بعد از انقلاب اسلامی ایران، با قلدری به لبنان حمله کرد و رژیم دستنشانده تشکیل داد، برنامه بعدی آنها هجمه به سوریه و اشغال این کشور بود، علاقهمند بودند که به عراق برسند و با تصرف عراق دستهای تجاوزکار خودشان را به چاههای نفت خلیج فارس برسانند.
اگر ایران با رژیم صهیونیستی مبارزه میکند به خاطر کمربند امنیتی است که از شرارتهای این رژیم شرور و تجاوزکار در امان باشد. به نظر نمیرسد که مساله ایران و رژیم صهیونیستی از دستور کار دو طرف با تغییر دولتها و کابینهها خارج شود. هر چند ممکن است با شدت و ضعفهایی مواجه شود که بستگی به عوامل زیادی دارد و مستلزم بحثهای مفصل در موقعیتهای دیگر است.
حضور کتله عربی در این کابینه یک اقدام هوشمندانه و کلیدی است که هر لحظه اراده کنند که از ائتلاف خارج شوند، باعث فروپاشی کابینه میشوند. این اقدام هوشمندانه باعث میشود که کابینه جدید مجبور باشد برای بقای خود رضایت طرفهای عربی را تا جایی که میتواند حفظ کند و از این طریق خواستههای طرفهای عربی به کابینه جدید دیکته شود.
در رسانهها به این نکته کمتر توجه شده است که بعد از دههها هزینه و تبلیغات از سوی رژیم صهیونیستی برای عربهراسی، فلسطینیستیزی و اتهامزنی به شهروندان فلسطین در کنار تبلیغ برای اسراییل به عنوان یک حاکمیت دموکراتیک و مدرن، وضعیت کاملا در حال تغییر است و بیداری و هوشیاری جهانی نسبت به اقدامات این رژیم روز به روز در حال گستردهتر شدن است.
به نظر نمیرسد که مساله ایران و رژیم صهیونیستی از دستور کار دو طرف با تغییر دولتها و کابینهها خارج شود. هر چند ممکن است با شدت و ضعفهایی مواجه شود.
کابینه جدید رژیم صهیونیستی اگر بخواهد از خواست امریکا برای از سرگیری مذاکرات خودداری کند، به سرعت با شکست و فروپاشی مواجه و انتخابات جدیدی در سرزمینهای اشغالی برگزار میشود که محور و هدف اصلی آن تشکیل دولتی خواهد بود که آمادگی گفتوگو و مذاکره با فلسطینیان داشته باشد.
این کابینه رنگارنگ و شکننده، توانایی مقابله با بحرانها مختلف پیش روی رژیم را ندارد.
دولت امریکا به این نتیجه رسیده است که بهترین راه مدیریت بحران در فلسطین این است که میز مذاکرات سازش دوباره چیده شود و اینکه گروههای کندرو و ضعیفی مانند محمود عباس و تشکیلات خودگردان میداندار نمایندگی از ملت فلسطین باشند.